حال یعنی چه
احوال یعنی چه
در پی جوابی نا ممکن
مگر ثانیه حال می گذارد برایم
حالی نمانده
هرچه هست گذشته است

نفس زدن سخت شده
لحظه ای درنگ مرگ
ثانیه ، ثانیه ، ثانیه
۳ تای دیگر رفت
دیگر حالی برایم نمانده
هرچه هست گذشته است

صبر کن ، صبر قاتل ثانیه هاست
صبر با درنگ فرق دارد
بی خودی باشی درنگ کرده ای
بخواهی صبر داری ، داشته باش
این زمان در گذر است
نگاه کن ، گذشت ؟
حالی ... نمانده
گذشت

اما دارد ...
به اما اعتقاد داری ؟
نیرویت بیشتر از نیروی زمان است
او فقط می گذرد
اما تو می توانی بسوزی
سوختن روشنی بخش
به فکر سوختن باش

ولی ببین برای آنچه می سوزی ، ارزش سوختن دارد
مثل شمع ، برای آنچه ارزش داشت می سوخت
برای که ؟... فقط برای او