هواشناس پیدا کن ! طوفان به پا شده
این دل ز رعد توست زین سان رها شده
دل در هوای یارست باریده ام عزیز
کار از هواشناس به اختر شناس شده
مست نسیم اگر ثمری هست ، با صباست
مست ! این سبوی دل ، به هوای تو وا شده
شاداب روی تو ، به هوایت هوایی است
کالدل که نبض تو ثمرش این بقا شده
ناراحتم اگر ، به هوای فراغ توست
دست از کویر دل به بهار تو جا شده
جستن مگر نه اینکه به حالم سوار شد
حال او کجاست کو ؟ که ببیند جدا شده
حالم به حال توست احسن ترین کمال
ای بهترینْ فضائل ، سرور ! ندا شده ...
سی صدْ و سیزده نفر ، حال دلم بگو :
من در کجای این همه یارم ، کجا شده ؟