در دل اگرم خاک سیاهی بنشسته

این درد دوایش به دم حضرت آقا ست

من را به حریم راه ندادند خیال است

این در به اذن است و به اشک ، این در بسته

 

در بطن دلم گرد و غباری به پا شد

طوفان توسل به امداد نشسته

خون دلم این بار ز هر گردی جدا شد

الحمد دعایم به حاصل بنشسته