می وزد باد و می روم سویش
می شوم عاشقِ عاشقِ رویش
می شود گل می شوم بلبل
می سرایم ز عطر دهان گویَش
می وزد طوف و می روم سمتش
مستم از بوی خوب مهنوشش
مِی زده جان و می زند قلبم
از نگاه سر خوش سخنگویش
دم شده روح و بایدش نوشید
چایْ با لعل گلو سوزش ...
می وزد باد و می روم سویش
می شوم عاشقِ عاشقِ رویش
می شود گل می شوم بلبل
می سرایم ز عطر دهان گویَش
می وزد طوف و می روم سمتش
مستم از بوی خوب مهنوشش
مِی زده جان و می زند قلبم
از نگاه سر خوش سخنگویش
دم شده روح و بایدش نوشید
چایْ با لعل گلو سوزش ...
هوا هوای دل است و هوای من اینبار
مبارک این حال ، بادا مبارک باد
ربوده ام ز دلم ، خاک ، گرد و غبار
ز پنجره آمد باز ، سنگ ها با باد
دلم تمام قد ایستاده است در این باد
ز سر گذشته است این آب ، هرچه بادا باد