می وزد باد و می روم سویش
می شوم عاشقِ عاشقِ رویش
می شود گل می شوم بلبل
می سرایم ز عطر دهان گویَش
می وزد طوف و می روم سمتش
مستم از بوی خوب مهنوشش
مِی زده جان و می زند قلبم
از نگاه سر خوش سخنگویش
دم شده روح و بایدش نوشید
چایْ با لعل گلو سوزش ...